اي دلبر ديرينه ام هر لحظه يادت مي کنم
نقش رخت در سينه ام هر لحظه يادت مي کنم
از يادت نخواهم برد
ايمان قلب پريشانم
از يادت نخواهم برد
من به حاي هر دويمان دلتنگتم!!!
مــن و ...
شب و ...
هـــواي تـــو...
اگر خاري بگيرد دامنت را ياد من کن
رفتي و آمدي و کسي را خبر نشد
از غزل ها لفظ "ما" را پس گرفت
در دلم احساس مجنون زنده است
يادش آمد...ادّعا را پس گرفت
دلم براي تپيدن بهانه ميخواهد
تمام حرف من اين است قسم به لبخندت
که خاک پاي تو هم آشيانه ميخواهد
اگر چه ميشوم تاريک... خاموشت کنم ديگر
نشانت ميدهم مفهوم تلخ دل شکستن را
رها چون کوله باري کهنه از دوشت کنم ديگر
دلم بسيار ميخواهد فراموشت کنم ديگر
شبيه موي بلندت که شانه ميخواهد
آمد آن احساس ها را پس گرفت
پيش هم بودن اگر ديروزها لطفي نداشت ارزش ديروزها را امروز باور ميکنيم
رسوا منم وگرنه تو صد بار در دلم
برو با هر که مي خواهد دلت گشت چمن کن
تـــو فقط رنگين کمان لحظه هايم بـــاش!
شب و روز ميبـــارم..
يکي يه دونه س، يکي هم مـثل ما حتما دو هزار دونه داره ديگه! که يادي از ما نمي کني
سه واژه جدا
تمـــام ماجراي من براي تو سه واژه شد
اگر دلتنگي کم آوردي غصه نخور!
ابريشم سپيد چشمانم
نظرات شما عزیزان: